تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, | 15:38 | نویسنده : کیمیا

File:Foroogh.gif

 

بیش از اینها ، آه ، آری

بیش از اینها میتوان خاموش ماند

 

 

 

میتوان ساعات طولانی

با نگاهی چون نگاه مردگان ، ثابت

خیره شد در دود یک سیگار

خیره شد در شکل یک فنجان

در گلی بیرنگ ، بر قالی 

در خطی موهوم ، بر دیوار

میتوان با پنجه های خشک

پرده را یکسو کشید و دید

در میان کوچه باران تند میبارد

کودکی با بادبادکهای رنگینش

ایستاده  زیر یک طاقی

گاری فرسوده ای میدان خالی را

با شتابی پرهیاهو ترک میگوید

 

 

 

میتوان بر جای باقی ماند

در کنار پرده ، اما کور ، اما کر

 

 

 

میتوان فریاد زد

با صدائی سخت کاذب ، سخت بیگانه

" دوست میدارم "

میتوان در بازوان چیرهء یک مرد

ماده ای زیبا و سالم بود...

«فروغ فرخزاد»



صفحه قبل 1 صفحه بعد
  • ناصح
  • مینی تولز